بسم الله الرّحمن الرّحیم
چشمهای سربی
پرند از نگاه های سربی !
و نگاه های سربی
« دل ها » را می درند ، بدون رحم .
تفنگها
سینه هایشان خالی است ، قلب ندارند !
گلوله چیزی نیست که بتوان به آن « قلب » گفت !
فکر می کنم گاوهای اسرائیل
شیرشان هم طعم سرب دارد
سرب !
چه فرقی با تفاوت ندارد !؟
در قبیله همسایه با پنبه سر می برند شمعهای سوخته را
و پروانهها !
تمام شب را تا صبح سرفه میزنند
گمان می کنم
د . د . ت این روزها پر از سرب است ! و در کارخانه ای در بحرین تولید میشود !
اگر بخواهد با چرخ « سرب » بگردد
« صنعت » هیچ هم چیز خوبی نیست
من از قبیلهای دلم پر است
که سلامهایشان ـ حتّی ـ سربی است
و جنس کلاهی که به احترامتان از سر برنمیدارند هم از سرب
ما ایلیاتیها
گندم را با طلا عوض نمی کنیم
و آنان طلا می کارندو کاه درو میکنند
زمین وقتی پر از سرب باشد اینگونه است
خورشید مدتیست حرص میخورد :
آی پنجرههای بسته !
اتاقهای تاریک از آفتاب چیزی برای گفتن ندارند !
تکانی بخورید
صبح نزدیک است .
.: Weblog Themes By Pichak :.